
تسهیلگر
مانا همتی
مانا همتی هستم
دانش آموخته ی روانشناسی،
تمام روح من درگیر زایش وتولد دوباره بود،
روح بخشیدن به زندگی
و زندگی بخشیدن به آدمها...
همین گرایش آغازگرِ مسیری شد که خودم را پیداکنم و تلاش کنم از آنچه که بودم منِ بهتری به بار آید؛
به لطف خداوند قدم در مسیر توسعه فردی گذاشتم ،مسیری پر از نور و آگاهی ..
و از استاد عزیزم(سرکار خانم گیلدا بروجردی) بسیار آموختم و رسالت زندگی ام را یافتم.
قدم در مسیر زیبای تسهیلگری گذاشتم تا با تمام ایمان بگویم می شود هرآنچه تو بخواهی.....
عده ی زیادی از ما اهدافی داریم اما در جایی از مسیر ، دست از ادامه برمی داریم .
وبه این نتیجه می رسیم که به اجبار باید سرنوشت را پذیرفت.
چون به این نتیجه می رسیم
که تصمیمی که سرنوشت برای ما گرفته کاملا بر خلاف خواسته های ماست و بدتر از همه می پذیریم آنچه به واقعیت می پیوندد و خواهد پیوست ، «تصمیم و اراده ی سرنوشت» است و نه خواسته و اراده ی ما.
پس اولین قدم برای موفقیت
پذیرفتن خودبه عنوان معمار سرنوشت خودمان وشفاف ترسیم کردن خواسته ها واهداف است.
با من همراه شوید تا
تغییر به معنای:
«متفاوت از شیوه های قبلی عمل کردن» ،
ادامه دادن
و عادت های جدید ایجاد کردن
را تجربه کنید.
این همراهی💫 ،
تغییراتی در شخصیت و رفتارهایت ایجاد می کند که ، آماده ی چرخش از مسیر بی حاصلی می شوی که ، سالهاست ناآگاهانه در حال پیمودنش هستی.
خیلی از افراد ، فکر می کنند با اینکه مدت هاست روی خودشان کار کرده اند ، اما تغییراتی ملموس در نتایج شان ایجاد نشده است. سپس یا آن را بی عدالتی می دانند و یا مشکل را در جایی دیگر ، یعنی عواملی بیرونی جستجو می کنند.
در ظاهر درست است که زمانی طولانی را در مسیر گذرانده اند. اما اگر کمی دقت کنند ، متوجه می شوند که زمان هایی که در مسیر نبوده اند ، بسیار بیشتر از زمان هایی است که در مسیر بوده اند.
سپس پی می برند که معمّا آنقدرها هم پیچیده نیست اگر در این پروسه ، زمانهایی لحاظ شود که راه به سمت بیراهه کج شده و نیز زمانهایی که طول کشیده تا دوباره از آن مسیر بیراهه ، به سمت مسیر اصلی بازگردندمتوجه می شوند
در این فرایند ، یک قدم به جلو و دو قدم به عقب برمی گردی. به همین دلیل تغییر ملموسی در نتایج ات ایجاد نمی شود.
یک حساب سرانگشتی به زمان هایی بینداز که تمرکزت صرف ترس از طرد شدن ، پسندیده نشدن و یا مورد قضاوت واقع شدن توسط دیگران شده است؛
یک حساب سرانگشتی به زمان هایی بینداز که پشت ترس های واهیِ ذهن متوقف ماندی و برای فرصت های پیش رویت هیچ قدمی برنداشتی؛
یک حساب سرانگشتی به زمان هایی بینداز که به خاطر احساس عدم لیاقت ، ایده هایت را جدّی نگرفتی و در حدّ همان ایده نگه شان داشتی؛
یک حساب سرانگشتی به زمان هایی بینداز که به جای نشان دادنِ ایمانت و جسارت قدم برداشتن برای خواسته ات ، منتظر تضمینی ماندی که هنوز هم نیامده است؛
یک حساب سرانگشتی به زمان هایی بینداز که به خاطر راضی نگه داشتن دیگران ، مرتباً خواسته هایت را خط زدی و انجام خواسته های دیگران را در اولویت قرار دادی؛
یک حساب سرانگشتی به زمان هایی بینداز که به توانایی ات اعتماد نکردی ، پل های پشت سرت را خراب نکردی و نتوانستی حتی یک بار از پیله ی تریدهایی بیرون بیایی که ، سالهاست وجودت تغییرشان را فریاد می زند:
تغییر رابطه ی آزار دهنده ی عاطفی ، تغییر شغلی که هر لحظه اش در حکم تحمل کردن سالی پر از رنج است ، تغییر شهری که تنها دلیلت برای ماندن ، تولد در آنجاست و…
یک حساب سرانگشتی به تصمیمات گرفته نشده ات بینداز؛
یک حساب سرانگشتی به تصمیمات گرفته شده اما اجرا نشده ات بینداز؛
وقتی این حساب سرانگشتی را انجام دهی ، متوجه وخامت اوضاع می شوی و می فهمی که این تمرکز در چه راهی صرف شده و نشتی ِ انرژی کجاست.
من درکنارت هستم
تا با کشیدن چرخه زندگی ت پاشنه های آشیل ات را کشف کنی و متوجه شوی این انرژ ی از کجا هرز می رود و کدام تغییر ،
تأثیراتی وسیع بر نتایج ات می گذارد و چه چیز اصل و چه چیز فرع است.
فرصت خوبی است تا به من در این مسیر بپیوندی و آرام آرام ، بدون عجله ، قدم به قدم هرروز زندگی ات را بهتر از روز قبل بگردانی.
سپس وقتی در یک بازه ی زمانی مناسب ، نگاهی به عقب بیاندازی و نتایج ات را با امروز به عنوان نقطه ی شروع مقایسه کنی ، متوجه ی قدرت همین قدم های کوچکی می شوی که برداشتن شان ممکن و لذت بخش است.
من معتقدم آدم ها اتفاقی در مسیر هم قرار نمی گیرند، باهم هم مسیر می شوند تا پازل وجودی خود را به زیباترین شکل ممکن تکمیل نمایند ❤️❤️
دانش آموخته ی روانشناسی،
تمام روح من درگیر زایش وتولد دوباره بود،
روح بخشیدن به زندگی
و زندگی بخشیدن به آدمها...
همین گرایش آغازگرِ مسیری شد که خودم را پیداکنم و تلاش کنم از آنچه که بودم منِ بهتری به بار آید؛
به لطف خداوند قدم در مسیر توسعه فردی گذاشتم ،مسیری پر از نور و آگاهی ..
و از استاد عزیزم(سرکار خانم گیلدا بروجردی) بسیار آموختم و رسالت زندگی ام را یافتم.
قدم در مسیر زیبای تسهیلگری گذاشتم تا با تمام ایمان بگویم می شود هرآنچه تو بخواهی.....
عده ی زیادی از ما اهدافی داریم اما در جایی از مسیر ، دست از ادامه برمی داریم .
وبه این نتیجه می رسیم که به اجبار باید سرنوشت را پذیرفت.
چون به این نتیجه می رسیم
که تصمیمی که سرنوشت برای ما گرفته کاملا بر خلاف خواسته های ماست و بدتر از همه می پذیریم آنچه به واقعیت می پیوندد و خواهد پیوست ، «تصمیم و اراده ی سرنوشت» است و نه خواسته و اراده ی ما.
پس اولین قدم برای موفقیت
پذیرفتن خودبه عنوان معمار سرنوشت خودمان وشفاف ترسیم کردن خواسته ها واهداف است.
با من همراه شوید تا
تغییر به معنای:
«متفاوت از شیوه های قبلی عمل کردن» ،
ادامه دادن
و عادت های جدید ایجاد کردن
را تجربه کنید.
این همراهی💫 ،
تغییراتی در شخصیت و رفتارهایت ایجاد می کند که ، آماده ی چرخش از مسیر بی حاصلی می شوی که ، سالهاست ناآگاهانه در حال پیمودنش هستی.
خیلی از افراد ، فکر می کنند با اینکه مدت هاست روی خودشان کار کرده اند ، اما تغییراتی ملموس در نتایج شان ایجاد نشده است. سپس یا آن را بی عدالتی می دانند و یا مشکل را در جایی دیگر ، یعنی عواملی بیرونی جستجو می کنند.
در ظاهر درست است که زمانی طولانی را در مسیر گذرانده اند. اما اگر کمی دقت کنند ، متوجه می شوند که زمان هایی که در مسیر نبوده اند ، بسیار بیشتر از زمان هایی است که در مسیر بوده اند.
سپس پی می برند که معمّا آنقدرها هم پیچیده نیست اگر در این پروسه ، زمانهایی لحاظ شود که راه به سمت بیراهه کج شده و نیز زمانهایی که طول کشیده تا دوباره از آن مسیر بیراهه ، به سمت مسیر اصلی بازگردندمتوجه می شوند
در این فرایند ، یک قدم به جلو و دو قدم به عقب برمی گردی. به همین دلیل تغییر ملموسی در نتایج ات ایجاد نمی شود.
یک حساب سرانگشتی به زمان هایی بینداز که تمرکزت صرف ترس از طرد شدن ، پسندیده نشدن و یا مورد قضاوت واقع شدن توسط دیگران شده است؛
یک حساب سرانگشتی به زمان هایی بینداز که پشت ترس های واهیِ ذهن متوقف ماندی و برای فرصت های پیش رویت هیچ قدمی برنداشتی؛
یک حساب سرانگشتی به زمان هایی بینداز که به خاطر احساس عدم لیاقت ، ایده هایت را جدّی نگرفتی و در حدّ همان ایده نگه شان داشتی؛
یک حساب سرانگشتی به زمان هایی بینداز که به جای نشان دادنِ ایمانت و جسارت قدم برداشتن برای خواسته ات ، منتظر تضمینی ماندی که هنوز هم نیامده است؛
یک حساب سرانگشتی به زمان هایی بینداز که به خاطر راضی نگه داشتن دیگران ، مرتباً خواسته هایت را خط زدی و انجام خواسته های دیگران را در اولویت قرار دادی؛
یک حساب سرانگشتی به زمان هایی بینداز که به توانایی ات اعتماد نکردی ، پل های پشت سرت را خراب نکردی و نتوانستی حتی یک بار از پیله ی تریدهایی بیرون بیایی که ، سالهاست وجودت تغییرشان را فریاد می زند:
تغییر رابطه ی آزار دهنده ی عاطفی ، تغییر شغلی که هر لحظه اش در حکم تحمل کردن سالی پر از رنج است ، تغییر شهری که تنها دلیلت برای ماندن ، تولد در آنجاست و…
یک حساب سرانگشتی به تصمیمات گرفته نشده ات بینداز؛
یک حساب سرانگشتی به تصمیمات گرفته شده اما اجرا نشده ات بینداز؛
وقتی این حساب سرانگشتی را انجام دهی ، متوجه وخامت اوضاع می شوی و می فهمی که این تمرکز در چه راهی صرف شده و نشتی ِ انرژی کجاست.
من درکنارت هستم
تا با کشیدن چرخه زندگی ت پاشنه های آشیل ات را کشف کنی و متوجه شوی این انرژ ی از کجا هرز می رود و کدام تغییر ،
تأثیراتی وسیع بر نتایج ات می گذارد و چه چیز اصل و چه چیز فرع است.
فرصت خوبی است تا به من در این مسیر بپیوندی و آرام آرام ، بدون عجله ، قدم به قدم هرروز زندگی ات را بهتر از روز قبل بگردانی.
سپس وقتی در یک بازه ی زمانی مناسب ، نگاهی به عقب بیاندازی و نتایج ات را با امروز به عنوان نقطه ی شروع مقایسه کنی ، متوجه ی قدرت همین قدم های کوچکی می شوی که برداشتن شان ممکن و لذت بخش است.
من معتقدم آدم ها اتفاقی در مسیر هم قرار نمی گیرند، باهم هم مسیر می شوند تا پازل وجودی خود را به زیباترین شکل ممکن تکمیل نمایند ❤️❤️
صفورا اسکندری
درود و عرض ادب و احترام
مانا جان تسهیلگر بنده بودن و با افتخار دوره تک تارگت و 42 دوم رو با ایشون گذروندم. ا زاخلاق مدار بود و با محبت بودن و همراهی ایشون در مسیر ، هر چی بگم کم گفتم
و آرامشی که در تسهیلگری دارند و راه کارهایی که باعث پیشبرد اهداف میشه و صبر ایشون وصف نشدنی هست .
از همینجا از مانا جان نازنینم و سرکار خانم گیلدا بروجردی عزیز برای تلاشهای بی وقفه و همچنین داشتن تیم حرفه ای و هدفمند و این شغل بسیار راه گشا که دارند کمال تشکر و قدر دانی رو دارم
ارادتمند صفورا ***